یه روز


حس بی انتها ...

 
یه روز قشنگ پاییز

 

توی یه کوچه بن بست

دل من یه دفعه لرزید

زیر یک نگاه و لبخند

وای از اون چشمای زیبا

وای از اون نگاه زیبا

شیشه ی طلسم عشقو

اون با یه نگاه شکسته

دل من رو دزدید و برد

حالا از اون عشق ساده

روزی صد دفعه می میرم

اما با یاد نگاهش باز دوباره جون می گیرم

تن من مثل کویر توی حسرت نگاهش

ای خدا نکن دریغش

بذار این کویر عشقم

با نگاهش جون بگیره

ای خدا چقدر سخته توی حسرتش بشینم

بشکن این طلسمو بشکن

تا نگاهشو ببینم ...



نوشته شده در دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:,ساعت 19:14 توسط ساحل| |


Power By: LoxBlog.Com